من ماشین نمی خواهم!
در ادامه خاطراتی که در مطلب راضی نیستم برای من صلوات بفرستید! از امام خمینی (ره) خواندیم، چند خاطره ی زیبای دیگر را درباره ایشان با هم می خوانیم :
من ماشین نمیخواهم- خاطرهای از حجتالاسلام فرقانی
امام در نجف که بودند یکی از ایرانیان ماشینی را از آلمان خاص ایشان خریده بود که آقا با آن به حرم مشرف شوند و یا در ایام زیارتی به کربلا بروند. آقا میفرمودند: «من ماشین نمیخواهم.» وقتی او اصرار میکرد که من این ماشین را به اسم شما و برای شما از آلمان آوردهام، امام به او فرمودند: «اگر مال من است من آن را میفروشم و پولش را به طلبهها میدهم» او هم میگفت که نه شرط ما این است که شما این را نفروشید. امام آن را نپذیرفتند.
بعضی از مغازهدارها امام را نمیشناختند- خاطرهای از آیتالله موسوی خویینیها
امام از حالتهایی که برای ایشان تعین درست میکرد بی اندازه متنفر بودند و جلوی آنها را هم میگرفتند. اگر کسی به دنبال یا همراه ایشان راه میرفت برمیگشتند و او را از این کار منع میکردند...
اگر مال من است، آن را میفروشم و پولش را به طلبهها میدهم
آقایان بفرمایند بروند- خاطرهای ازحجتالاسلام قرهی
از خصایص امام این بود که هرگز دوست نداشتند در معابر عمومی طوری ظاهر شوند که عدهای دور و بر ایشان را بگیرند. تا آنجا که ممکن بود سؤالات طلبهها را در خانهشان جواب میدادند. وقتی که از کلاس درس خارج میشدند، مسیر خلوتی را که عمدتاً کوچههای منتهی به منزل بود، انتخاب میکردند و به منزل میآمدند. بارها دیده میشد که بعد از درس عدهای از آقایان که دوست داشتند همراه امام حرکت کنند، به دنبال ایشان راه میافتادند اما وقتی امام متوجه حضور آقایان میشدند میایستادند و میگفتند: «آقایان بفرمایند بروند»
دوست ندارم شخصیت شما کوچک شود- حجتالاسلام سید حمید روحانی
یادم میآید هنگام رفتن به حرم، در اواسط راه و در کوچه به امام برخورد کردیم و چون دوست داشتیم که همراه ایشان باشیم، لذا پشت سر آقا به طرف حرم مطهر حرکت کردیم. امام وقتی متوجه حضور ما شدند، ایستادند و فرمودند: «آقایان فرمایشی دارند؟» گفتیم: «نه! عرضی نداریم، فقط دوست داریم که همراه شما باشیم و از این کار لذت میبریم.»
ایشان فرمودند: «شکر الله سعیکم. من از این کار شما تشکر میکنم، شما آقا هستید، طلبه هستید، محترم هستید، من دوست ندارم که شخصیت شما با حرکت کردن به دنبال من کوچک شود».
شکر الله سعیکم. من از این کار شما تشکر میکنم، شما آقا هستید، طلبه هستید، محترم هستید، من دوست ندارم که شخصیت شما با حرکت کردن به دنبال من کوچک شود
در مقابل رسول الله چه جوابی داریم؟ - حجت الاسلام کریمی
در نجف بعضیها خیال داشتند روشی اتخاذ کنند به عنوان ملاحظه سلسله مراتب مراجع عالیقدر شیعه تا به این بهانه موقعیت و حیثیت اجتماعی امام را نادیده بگیرند. این امر به دوستان خیلی گران آمد. بنده با دو نفر مامور شدیم از طرف کلیه دوستان خدمت امام برسیم و عرض کنیم که چنین مطلبی است. من چون در صحبت کردن صریحتر بودم به امام عرض کردم که هر محیطی آداب و رسومی دارد و ظاهراً مراعات رسوم، اشکال شرعی نداشته باشد و موقعیتحضرتعالی طوری است که شما برای عامه مسلمین هستید و این موقعیت باید برای اسلام حفظ شود و آقایان با آن برنامهای که دارند میخواهند این موقعیت شما را نادیده بگیرند یا خدای نخواسته به خیال خودشان هتک حرمت شما کنند، لذا ما از شما خواهش میکنیم براساس آداب و رسوم حاکم در این محیط، برنامه آقایان را نپذیرید. سخنان ما که تمام شد ایشان یک قصهای نقل کردند که ما در مقابل عظمت روحی ایشان احساس حقارت و شرمساری کردیم. امام فرمودند: «در گذشته که برق نبود و کوچهها تاریک بود یکی از آقایان به جایی میرفت و طبق مرسوم شخصی هم جلوی ایشان فانوس به دست گرفته بود. او اتفاقاً عازم مجلسی بود که یک آقای دیگری هم عازم آن مجلس بود. در راه که برخورد کردند، این آقا یک مقدار از آن دیگری فاصله گرفت تا معلوم شود که ایشان یک تشکیلات جدا و یک فانوسکش مخصوصی دارد و میخواست که موقعیتش شناخته شود.» امام پس از نقل این داستان فرمودند: «اگر روز قیامت ما را در محضر رسول الله(ص) به صف وادارند و از این چیزها از ما سؤال کنند، آیا آقایان برای این سؤال، جوابی در نظر گرفتهاند که مثلاً این جلوتر باشد آن عقبتر باشد، این زودتر باشد آن دیرتر باشد؟ این اعتباراتی که آقایان در نظر میگیرند اگر در آن صف، حضرت رسول(ص) از ما سؤال کردند آیا جوابی داریم بگوییم؟» سپس فرمودند: به آن برنامهای که آنها تهیه کردهاند عمل کنید.
|